|
مردي از اينکه زنش به گربه خانه بيشتر از او توجه مي کرد ناراحت بود، يک روز گربه را برد و چند تا خيابان آن طرفتر ول کرد. ولي تا به خانه رسيد، ديد گربه زودتر از اون برگشته خونه، اين کار چندين دفعه تکرار شد و مرد حسابي کلافه شده بود. بالاخره يک روز گربه را با ماشين گرداند، از چندين پل و رودخانه پارک و غيره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه اي پرت و دور افتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه برنگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟ زنش گفت: آره. نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |