|
دبیر انگلیسی: عشق تنها کلمه ای است که ed نمی گیرد و به گذشته باز نمی گردد دبیر ادبیات: عشق آن نیرویی است بین دو انسان. مثل لیلی و مجنون دبیر تاریخ: عشق تنها قراردادی است که از کشورهای دیگر وارد نمی شود دبیر دینی: عشق نیرویی الهی و خدادادی است دبیر ریاضی: عشق رابطه ی دو انسان است و رابطهی دو انسان مانند رابطهی سینوس و کسینوس است دبیر جغرافی: تیرهای عشق از بلندایی به بلندی قله ی آلپ بر قلب وارد می شود دبیر زمین شناسی: عشق تنها فسیلی است که اثرش هیچگاه از بین نمی رود دبیر ورزش: عشق تنها توپی است که اوت نمی شود دبیر فیزیک: عشق همانند نیروی کشش آهن رباست که قلب انسان ها را به سمت خود می کشد دبیر شیمی: عشق تنها بازی است که بر روی قلب اثر می گذارد و آتشی که از این طریق بر قلب وارد می شود از اسید سوزناکتر است دبیر هندسه: عشق همانند هاله ای از نور دایره ی قلب انسان را فرا می گیرد دبیر علوم: میکروب عشق از راه چشم وارد می شود اما ... عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی، دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی، غذا نیست که بهش ناخنک بزنی، رفیق نیست که بهش کلک بزنی، یادت باشه که عشق مقدسه... باید صادق باشی تا عشق واقعی رو با تمام وجودت دریابی
![]() دردي اگر داري و همدردي نداري با چاه آن را در ميان بگذار با چاه! غم روي غم اندوختن دردي است جانكاه! گفتند اين را پيش از اين، اما نگفتند گر همرهان در چاهت افكندند و رفتند آنگاه دردت را كجا فرياد كن آه! (فريدون مشيري)
![]() عشق غير از تاولی پر درد نيست ، هر کس اين تاول ندارد مرد نيست آمدم تا عشق را معنا کنم آمدم ديدم که جای لاف نيست عشق غير از عين و شين و قاف نيست
![]() انسانها به شيوه هنديان بر سطح زمين راه مىروند. با يک سبد در جلو و يک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نيک خود را مىگذاريم. در سبد پشتي, عيبهاى خود را نگه مىداريم. به همين دليل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نيک خودمان را مىبيند و عيوب همسفرى که جلوى ما حرکت مىکند. بدين گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مىکنيم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همين شيوه درباره ما مىانديشد. ![]() هیچ میدانی از کجا آمد این سه چین روی ابروان عماد: یکی از ان شبی است کان بی مهر رفت و لب بر لب رقیب نهاد دگری زان شبی بود که بر او چشم من بارقیب دون افتاد وان دگر زان شبی بود که سلام کردم و بیوفا جواب نداد
![]() اين رسمش نبود که اينجوري تنهام بزاري عشقم بشيو بعدش بريو جام بزاري اين رسمش نبود من که به تو بدي نکردم ولي با اين همه از عشق تو برنميگردم
![]() مردی به استخدام یك شركت بزرگ درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. میدانی تو با كی داری حرف می زنی؟» كارمند تازه وارد گفت: «نه» صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.» مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره?» مدیر اجرایی گفت: «نه» كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت! ![]() گاهی که
![]() می گویم اسمم را نبر ,اما پشیمان می شوم ![]() دیدن همیشه خوب است زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند ![]() عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن یکی بود یکی نبود یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند. و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم .از دارایی ، از آبرو ، از هستی. انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز ما. هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن . و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم . هنر نبودن دیگری !
![]()
پدري با پسري گفت به قهر
![]()
سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : صبا
فردا 90/3/25 تولد آرش هست و من از همینجا بهش تبریک میگم.عزیز دلم تولدت مبارک.دوست دارم. ![]()
![]()
به اين فکر کن که اگه افتادي يکي باشه که دستتو بگيره
![]()
اينجا آسمان ابريست ، آنجا را نميدانم... اينجا شده پائيز ، آنجا را نميدانم... اينجا فقط رنگ است ، آنجا را نميدانم... اينجا دلي تنگ است ، آنجا را نميدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هي با خود فکر مي کنم ، چگونه است که ما ، در اين سر دنيا ، عرق مي ريزيم و وضع مان اين است و آنها ، در آن سر دنيا ، عرق مي خورند و وضع شان آن است! ... نمي دانم ، مشکل در نوع عرق است يا در نوع ريختن و خوردن. نمیتونم این مطالب رو به اسم خودم ثبت کنم.این مطلب هم از دوست خوبم علی آقاست.علی جون بهم یه ایمیل بزن تا پسورد وبلاگمو بهت بدم و تو هم نویسنده ی این وبلاگ شی.
![]() وقتی که تمام شیرها پاکتی اند ! وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند ! وقتی که دوپینگ پهلوان می سازد ! ایراد مگیر، عشق ها ساعتی اند! این مطلب رو دوست خوبمون علی فرستاده.جا داره ازش تشکر کنم.مرسی علی جون.مطالبت واقعا قشنگن.
![]() به دام آن دو زلفانت اسیرم / غم هجرت نموده سخت پیرم بود این آخرین حرفم دم مرگ / الهی [... جان] تو بمانی من بمیرم . . . ![]()
شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : صبا
با دوست عشق زیباست/با یار بی قراری. از دوست درد ماند/از یار یادگاری. ![]()
شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, :: 21:42 :: نويسنده : صبا
سلام بچه ها.من 2 روزه به خاطره امتحانام نتونستم براتون مطلب بنویسم.اگه مطلبی دارین حتما برام بفزستین. ![]()
دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:, :: 23:38 :: نويسنده : صبا
سلام بچه ها.میخواستم بگم بعد از دیدن وبلاگ لطف کنید و نظر بدید تا هر مشکلی که وبلاگ داره بر طرف شه.بوس بوس بوس ![]() با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود نام تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دستهای روشن تو می توان گشود
![]() مردي از اينکه زنش به گربه خانه بيشتر از او توجه مي کرد ناراحت بود، يک روز گربه را برد و چند تا خيابان آن طرفتر ول کرد. ولي تا به خانه رسيد، ديد گربه زودتر از اون برگشته خونه، اين کار چندين دفعه تکرار شد و مرد حسابي کلافه شده بود. بالاخره يک روز گربه را با ماشين گرداند، از چندين پل و رودخانه پارک و غيره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه اي پرت و دور افتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه برنگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟ زنش گفت: آره. ![]() يه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازي ميکردن. پسر کوچولو يه سري تيله داشت و دختر کوچولو چندتايي شيريني با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تيلههامو بهت ميدم؛ تو همه شيرينياتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد. پسر کوچولو بزرگترين و قشنگترين تيله رو يواشکي واسه خودش گذاشت کنار و بقيه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همونجوري که قول داده بود تمام شيرينياشو به پسرک داد. همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابيد و خوابش برد. ولي پسر کوچولو نميتونست بخوابه چون به اين فکر ميکرد که همونطوري خودش بهترين تيله اشو يواشکي پنهان کرده شايد دختر کوچولو هم مثل اون يه خورده از شيرينيهاشو قايم کرده و همه شيرينيها رو بهش نداده. نتيجه اخلاقي داستان:
![]() معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست ؟ من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست ؟ از تو هم دل کندم و هرگز نپرسیدم ز خویش چارهی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست . . . ؟
![]()
یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:, :: 21:18 :: نويسنده : صبا
خداوند عالم کهکشان ها را آفرید و سپس استراحت کرد.بعد از آن زمین را آفرید و سپس استراحت فرمود.سپس گلها و جانوران را آفرید و سپس استراحت فرمود.پس از آن مرد را آفرید و سپس استراحت فرمود.و بعد از آن زن را آفرید و از آن پس نه خدا استراحت کرد و نه زمین و نه کهکشان ها.... ![]()
یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : صبا
دوستای عزیزم تا اینجا که زحمت کشیدین و اومدین پس یه لطفی کنین و تو بخش نظرسنجی شرکت کنین همچنین نظر بدین.ممنون ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 23:37 :: نويسنده : صبا
آیا از جنگ بین دو جنس خسته نشده اید؟ زنان و مردان تفاوتهایی باهم دارند.در این نکته تردیدی نیست ولی بجای تاکید روی کیفیتهای منفی زن ومرد چرا روی نقاط مثبت آنان تاکید نکنیم؟ بیاییم از خانم ها شروع کنیم: زنان مهربان و عاشق و دلسوز اند. زنان برای نشان دادن توجه و علاقه کارهای کوچک انجام میدهند. زنان شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.زنان از بی عدالتی به گریه می افتند.زنان صادق و وفادار هستند.زنان این قدرت را دارند که حتی وقتی خسته هستند لبخند بزنند. حالا نوبت مردان است:مردان برای حمل اشیا سنگین و کشتن سوسک و عنکبوت ها خوبب هستند. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : صبا
به نظرتون این مطلب به نفع مرده یا زن؟حتما نظر بدید. روزی مردی از خدا پرسید:چرا زن را اینقدر زیبا آفریدی؟خدا فرمود:برای اینکه تو از او خوشت بیاید.مرد گفت پس چرا اینقدر احمق آفریدی؟خدا فرمود:برای اینکه او از تو خوشش بیاید. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : صبا
1)آقایان مثل مخلوط کن برقی هستند:تو هر خونه ای پیدا میشه ولی معلوم نیست به چه دردی میخوره! ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : صبا
خانم ها مثل موتور گازی هستند:پر سر و صدا,بی قدرت. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 20:36 :: نويسنده : صبا
بهم گفت بنویس منو بیشتر دوست داری یا زندگیتو؟... گفتم زندگیمو.ناراحت شد و رفت... ولی نمیدونست که اون تمام زندگیم بود. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 20:25 :: نويسنده : صبا
دیگه امشب آخرین باره که من دست گرمتو تو دستام میگیرم.آخرین باره که من با یه دنیا آرزو واسه چشمات میمیرم.چشم تو خودش داره میگه برو,میرم اما میدونی دوستت دارم.هر جای دنیا باشم,هر چقدر تنها باشم میدونم واسه رسیدن به تو دیر اومدم,تو چشات دنبال تقدیر اومدم.میدونم من نبودم,قلبتو دادی به کسی,هنوزم یکم واسش دلواپسی.حالا که دارم میرم کاش یه بار نگام کنی,من به اینم راضی ام که فقط دعام کنی.میرم اما آخره راه من و تو این نبود,آخر عاشقیمون ای چنین نبود.اگه مهربون تر از تو سر راه من بیاد به دلم نمیشینه,قلب من تورو میخواد.حالا که دارم میرم حرف آخرو بگم,توی خاطرت میمونم تا بمیرم. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 20:22 :: نويسنده : صبا
زیباترین عکسهارو تو تاریک خونه میگیرن,پس هر وقت تو سخت ترین لحظه های زندگی قرار گرفتی بدون خدا داره بهترین عکست رو میگیره. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 20:17 :: نويسنده : صبا
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود.چه بی قرار بودی از دلی بروی که روزی بی اجازه برداشته بودی.رفتنت را با تمام بهانه های ریز و درشتت پذیرفتم.نخواستم برگردی چون غروب روزی که رفتی و ترکم کردی در کتابی خواندم:برگ از درخت خسته میشود پاییز بهانه است. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : صبا
همیشه ماندن دلیل عاشق بودن نیست,خیلی ها میروند که ثابت کنند عشق اند. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 16:41 :: نويسنده : صبا
همچو پروانه شرر را نور دید... احمقانه در فتاد از جان برید. لیک شمع عشق چون آن شمع نیست... روشن اندر روشن اندر روشنی است. او به عکس شمع های آتشی است... می نماید آتش و جمله خوشی است. (مولوی) ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : صبا
آدمی باید به روشی زندگی کند که پیرامون خود را آلوده ننماید.چون روزی فرا خواهد رسید که زندگی بر او و اطرافیانش دشوار و شاید غیر ممکن میشود. ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 16:34 :: نويسنده : صبا
دوستای عزیزم حتما به سایت زیر یه سری بزنید.ضرر نمیکنید. www.phce.org ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : صبا
maybe my heart didn't really skip a beat,and maybe the twinkli in your eye was just the sun reflecting weired'and maybe the feeling in my stomach was just having enough for breakfast and maybe I just thought it was love... ![]()
شنبه 14 خرداد 1390برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : صبا
The heart shape is a symbol of love=شکل قلب یک سنبل عشق است. ![]()
پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : صبا
اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خداست... او جانشین تمام نداشتن های من است... ![]()
پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : صبا
آموخته ام که وقتی نا امید میشوم خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم. ![]()
پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : صبا
با جمله ی رندان جهان هم کیشم/خیام ترانه های پر تشویشم/انگار شراب از آسمان میبارد/وقتی که به چشمان تو می اندیشم. ![]()
پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : صبا
نقاش نیستم! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم. ![]()
پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : صبا
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد...مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد...تو که رفتی همه ی ثانیه ها سایه شدند...سایه در سایه ی آن ثانیه ها خواهم مرد...شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند...موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد...گم شدم در قدم دوری چشمان بهار...بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد... ![]()
پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, :: 10:55 :: نويسنده : صبا
گریه کن جداییها مارو رها نمیکنن آدما انگار برای ما دعا نمیکنن.گریه کن حالا حالاها باید از هم جدا باشیم بشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم.گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم به خدای آسمونا شب گلایه میکنم.گریه کن تو بختمون یه برف سنگین نیومد این همه پرنده رد شد و یه مرغ آمین نیومد.گریه کن برای روزایی که خورشیدی نداشت دلای من و تو به فرداها امیدی نداشت.گریه کن فکر کن دلیلی ندارم فقط همین واسه ی فاصله که از آسمون هست تا زمین.گریه کن سبک میشی روزای خوش یادت میاد گرچه تو تقدیرمون نیستن از این روزها زیاد.گریه کن برای روزایی که قسمت نمیشه یه شبم سر خدا واسه ما خلوت نمشه.گریه کن برای قولهایی که بهش عمل نشد واسه مشکلاتی که بودشو هست و حل نشد.گریه کن برای دورانی که عاشقونه بود حال هم رو پرسیدن فقط یه جور بهونه بود.گریه کن واسه همه واسه خودت برای من توی بارونی ترین ثانیه ها حرفتو بزن.گریه کن تا آینه شه باز اون چشای روشنت واسه موندن لازمه فدای گریه کردنت. ![]()
![]() |